نقد فیلم قدرت سگ (The Power of the Dog)؛ فیلمی دربارۀ برادری و خشم
تاریخ انتشار: ۱۱ آذر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۸۲۶۱۵۴
فرارو- دوازده سال از آخرین فیلمی که جین کمپیون ساخت گذشته است. حالا این نویسنده و کارگردان با نیرویی مشابه آنچه در فیلم «پیانو» به نمایش گذاشته بود بازگشته است. این بار او یک فیلم وسترن ساخته است که اقتباسی از رمان سال ۱۹۶۷ توماس ساوج است. اگرچه داستان «قدرت سگ» در دهۀ ۱۹۲۰ جریان دارد، اما فیلم احساسی مثل یک درام معاصر را منتقل میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش فرارو؛ تمرکز فیلم در ابتدا بر رابطۀ آسیبدیدۀ برادری بین دو شخصیت مرد فیلم است. فیل یک آدم قلدر بد دهان است که کارگرانش این رفتار او را تشویق میکنند. او همیشه از خونسردی نرمخویانۀ برادرش عصبانی و رنجیده خاطر است. این چالش بین دو برادر موقعیت خوبی برای بازی درخشان کامبربچ فراهم کرده است. بازی او به شکل بینقصی بین دو قطب تندخویی و وابستگی نسبت به برادرش در نوسان است.
رز، همسر جدید جورج، به خاطر اینکه از طبقۀ کارگر است به نوعی احساس فرودست بودن دارد. وقتی او به خانۀ جورج و فیل در مزرعهشان نقل مکان میکند، خشم فیل صورتی جدید و خائنانه به خودش میگیرد و عشق تازه و پرشور بین جورج و همسرش هم شروع به سرد شدن میکند. فیلم به تدریج بیشتر و بیشتر به شخصیت تندخوی فیل میپردازد و از یک درام مربوط به روابط تبدیل میشود به فیلمی که صرفا به یک شخصیت زخمخورده مربوط است. فیل طرح یک دوستی موقتی را با پیت، پسر رز، میریزد که یک جوان لاغراندام خجالتی است. او با این کار سعی میکند به عواطف و احساسات گذشتۀ پیت پی ببرد و نهایتا میفهمد که او رابطۀ نزدیکی با معلم سابقش داشته که اخیرا از دنیا رفته است.
کمپیون جریان فیلم را آهسته نگه میدارد و به جای استفاده از لحظات دراماتیک برای پیش بردن داستان از زیبایی فوقالعادۀ مزرعه و محیط اطراف آن استفاده میکند که این شیوه تا حدی به فیلم آسیب زده است. با اینحال تصاویر زیبایی که او خلق میکند واقعا دلپذیر هستند؛ چرم آفتاب خورده، اسبهای عضلانی و طنابهای بافته شده از پوست. فیلمبردار فیلم، آری وگنر، منظرههای نیوزلند و مونتانا را با جزئیاتی خیرهکننده و درخشان ثبت کرده است. جانی گرینوود هم این درخشش را با نواهای محزون و نتهای پایین گیتار تکمیل کرده است.
کامبربچ اوج هنر بازیگریش را در این فیلم نشان داده است. این اولین فیلم کمپیون است که متمرکز بر شخصیت یک مرد است و با وجود اینکه شخصیت فیل پر از کاستی و شرارت است، اما بازی کامبربچ بسیار دلپذیر و گیرا است. اما تمرکز فیلم بر شخصیت فیل باعث شده است که سایر بازیگران فرصت زیادی برای خودنمایی نداشته باشند. پلمونز همه فن حریف و همیشه تماشایی، در بخش دوم فیلم خیلی کم دیده میشود و دانست هم در حال انزوای خودش رها شده است. با این حال، کمپیون با پرداختن به طبیعت و صحنههای زیبا و پر کشش این نقایص را تا حدی جبران کرده است. این بازگشتی خوب برای یک کارگردان خوش قریحه و منحصر به فرد است که با داستانی متفاوت و احساسبرانگیز به صحنه آمده است. منبع: empireonline.com
منبع: فرارو
کلیدواژه: سینمای جهان نقد فیلم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۸۲۶۱۵۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
انیمیشنهایی متفاوت برای بزرگترها؛ انیمیشنهایی مفرح برای بچهها
آفتابنیوز :
چقدر طول کشید که از پیرمرد شجاع و وفادار و بامزه «آپ/ بالا» خوشتان بیاید و با او همدلی کنید؟ نوازنده شکستخورده انیمیشن «روح» که در زندگی نتوانسته دنبال رؤیای نوازندگیاش برود و تازه پس از مرگ در عالم ارواح شجاعت لازم را برای تغییر زندگیاش به دست میآورد، چقدر شما را به خطر کردن و پی رؤیاهایتان رفتن ترغیب کرده؟ همین اواخر، انیمیشن معمولی «لئو» چقدر دیده شد و پیام ساده و عملیاش که ماهی را هروقت از آب بگیری تازه است، به دلها نشست. ۸ انیمیشنی که در ادامه معرفی شده بخشی از خاطره چند نسل از دنیای انیمیشن است.
شرک (۲۰۰۱)
کارگردان: اندرو آدامسون و ویکی جنسون
محصول: امریکا
یک شخصیت چطور وارد فرهنگ عامه ــ آنهم نه فقط فرهنگ عامه کشور سازنده بلکه فرهنگ عامه بسیاری از مردم در سرتاسر جهان ــ میشود، پاسخش شرک است. اگر شما کسی را به شرک تشبیه کنید بلافاصله مخاطب شما متوجه میشود که منظور شما چیست. شرک و دیگر شخصیتهای این انیمیشن دیدنی خیلی زود جای خود را در میان شخصیتهای ماندگار انیمیشن باز کردند. بچهها و بزرگترها به سرعت عاشق این موجود سبز گنده بداخلاق، اما مهربان و شجاع شدند و حالا سالهاست که تماشاگر دنبالههای آن هستند. حتی اگر دیگر انیمیشنی از شرک تولید نشود، شرک همیشه به حیات خود ادامه میدهد.
شرکت هیولاها (۲۰۰۱)
کارگردان: پیتر داکتر
محصول: امریکا
در مانستروپولیس، هیولاها با ترساندن بچهها از صدای جیغ آنها انرژی تولید میکنند. اما کارخانه تولیدکننده جیغ بچه با مشکل تامین انرژی روبهرو است، چون کودکان دیگر مثل سابق نمیترسند. هیولاها از هر گونه تماس با بچهها مطلقا منع شدهاند، اما سالی و مایک، دو هیولای متخصص ترساندن بچهها، در اثر اشتباهی وارد دنیای بچهها میشوند و همهچیز به هم میریزد. در این بین سالی و مایک کشف میکنند که صدای خنده کودکان انرژی بیشتری تولید میکند. کمتر انیمیشنی به اندازه «شرکت هیولاها» در ترغیب آدمها در مواجهه با ترسهایشان که علت و اساسشان را هم نمیدانند موفق بوده است.
عصر یخبندان (۲۰۰۲)
کارگردان: کریس وج
محصول: امریکا
حتی اگر فرنچایز «عصر یخبندان» را هم ندیده باشید، احتمالا آن سنجابی را که با چنگ و دندان برای حفظ دانه بلوطش خودش را به آبوآتش میزند و بلاهای زیادی سر خودش و دنیای اطرافش میآورد دیدهاید. یکی دیگر از انیمیشنهای ماندگار سالهای آغازین هزار سوم میلادی که تا همین امروز خاطره خوش آن در ذهن تماشاگرانش باقی مانده، «عصر یخبندان» است. داستانی درباره دوستی، مدارا، پذیرش تفاوتها و در عین حال احترام به محیط زیست با شخصیتهای دوستداشتنیای مثل مندی و سید که زوج ناجور، اما جدانشدنیای هستند. درامی جادهای، اکشن و ماجراجویی که شوخیهای بامزهاش به حفظ قوام و انسجامش کمک زیادی کرده.
در جستوجوی نمو (۲۰۰۳)
کارگردان: اندرو استنتون و لی آنکریچ
محصول: امریکا
درونمایه جستوجو در اغلب انیمیشنها قابل تشخیص است. انگار از روز اول که قرار بر پا گرفتن صنعت انیمیشن بوده، طالع شخصیتهای انیمیشن را با جستوجو و سفر نوشتهاند. سه مرحله کلی سفر قهرمان که به «جدایی» (سفر به دنیای ناشناختهها)، «تشرف» (ماجراجویی در دنیای ناشناختهها) و «بازگشت» (برگشت به دنیای عادی) قابل تقسیم است در این انیمیشن و بسیاری انیمیشنهای دیگر کاملا رعایت شده. اینجا سفر درونی با سفر بیرونی همراستا و همزمان شده و تماشاگر راحتتر میتواند تاثیر سفر در پخته شدن خام را دریابد. فیلم اکرانی بسیار موفق داشت و این موفقیت با ساخت دنباله «در جستوجوی دوری» تدوام یافت.
کورالاین (۲۰۰۹)
کارگردان: هنری سلیک
محصول: امریکا
انیمیشن استاپ موشن را اصولا گرم و گیراتر از انیمیشن دوبعدی و سهبعدی میدانید یا نه؟ اگر فکر میکنید استاپ موشن فضایی صمیمی و دوستانه دارد، «کورالاین» حسابی غافلگیرتان میکند. اگر فکر میکنید که استاپ موشن اصولا فاقد صمیمت و جذابیت انیمیشنهای دوبعدی و سهبعدی است، باز هم «کورالاین» شما را متحیر میکند. شاید اگر تیتراژ این انیمیشن جذاب را نبینید، حدس بزنید که کارگردانش تیم برتون است که البته فانتزیهایش تاریکتر و دلهرهآورتر شده. «کورالاین» پاسخ به پرسشی کنجکاویبرانگیز، ولی در عین حال ترسناک است که هر آدمی در بچگی با آن مواجه شده: اگر پدر و مادر آدم جوری دیگری بودند، چه میشد؟
مری و مکس (۲۰۰۹)
کارگردان: آدام اِلیوت
محصول: امریکا
مری و مکس، دو آدم با دنیایی فاصله میانشان، دوست مکاتبهای هستند. مری که در استرالیا زندگی میکند و خانوادهای ازهمپاشیده دارد در هشتسالگی از سر اتفاق شروع به نامهنگاری میکند با مکس چهلوچهارساله چاق و مشکلدار در روابط اجتماعی. رابطه این دو به تدریج عمیقتر میشود و مثل هر رابطه دوستانه دیگری به مشکل میخورد. مری و مکس مستعدند که به تیرهروزیهای زندگی با شدت و حدت واکنش نشان دهند و همین ویژگی هم هست که برای تماشاگر ملموسشان میکند. انیمیشنی ماندگار با تکنیک استاپ موشن.
انومالیزا (۲۰۱۵)
کارگردان: چارلی کافمن و دوک جانسون
محصول: امریکا
مردی میانسال به نام مایکل که متخصص خدمات مشتریان است برای سخنرانی در کنفرانسی وارد هتل فرگولی میشود. هتل فرگولی در ظاهر هیچ شباهتی به هتل اوِرلوک فیلم «درخشش» (۱۹۸۰) استنلی کوبریک ندارد که ساکنانش را به انزوا میکشاند، روحشان را با سیاهی تغذیه میکند و دست آخر باعث جنونشان میشود. در واقع فرگولی برای مایکل به مراتب بدتر از اورلوک است. در این هتل است که مایکل با خودش و زندگی پوچ و بیروحش مواجه میشود. این انیمیشن که با تکنیک استاپ موشن ساخته شده همان روح فیلمنامه مشهور «درخشش ابدی یک ذهن پاک» را دارد؛ غمگین و دریغخوار که با سردی رئالیستیاش برگشتناپذیر بودن زندگی را توی گوش مخاطب میزند و خوشبختانه پایانی نسبتا خوش دارد.
لاکپشت قرمز (۲۰۱۶)
کارگردان: مایکل دودوک دی ویت
محصول: فرانسه و ژاپن
اگر در انیمیشن دنبال آواز و حرکات موزون و دیالوگهای بامزه هستید، این انیمیشن به هیچ وجه مناسب شما نیست. این انیمیشن بیکلام است و صدای طبیعت و موسیقی گوشنواز راوی آن. مردی که با جریان آب به جزیرهای متروک و دورافتاده آورده شده، تصمیم میگیرد با قایقی از جزیره بگریزد، اما لاکپشت قرمز عظیمالجثهای بزرگترین مانع بر سر راه او برای رهایی است. مرد برای بازگشت به اجتماع و خلاصی از طبیعت هرچه در توان دارد رو میکند، ما خلاصی واقعی او در صلحی است که با طبیعت نصیبش میشود. «لاکپشت قرمز» تماشاگرش را به فکر میاندازد که زندگی در طبیعت چه بهایی دارد.
منبع: همشهری آنلاین